گفتگوی ماه و نابینا: نابینا گفت : دوستت دارم
ماه گفت تو که منو نمی بینی چطوری دوستم داری
نابینا گفت اگه می دیدمت عاشق زیباییت می شدم
اما الان که نمی بینمت عاشق خودت هستم
شهر اول : نگاه و دلربایی
شهر دوم : دیدار و آشنایی
شهر سوم : روزهای شیرین و طلایی
شهر چهارم : بهانه،فکر،جدایی
شهر پنجم : بی وفایی
شهر ششم : دوری و بی اعتنایی
شهر هفتم : اشک،آه،تنهایی
نمیگم که بی تو تنها میتونم
توی این دنیای وحشی بمونم
نمی گم که بی امید عشق تو
میتونم آواز بودن بخونم
بخدا از اون روزی که عاشقم
نشده عشقو ز قلبم برونم
نشده باسم یک عشف دیگه
کسی رو میون قلبم بشونم
بخدا از ته دل دوست دارم
اینو قلب من میگه نه زبونم
چطوری بهت بگم که عاشقم
چه جوری احساسم و بفهمونم
بلبلم از عشق تو نغمه سرا
بی تو توی باغ گل تو زندونم
و چه زیباست عشق
با تمام ناکامی هایش...
به عشق گفتم : تا تو رو دارم تنها نیستم من رو تنها گذاشت و رفت ....
به احساس گفتم: تا تو رو دارم تنها نیستم من رو تنها گذاشت و رفت ....
به وفا گفتم: تا تو رو دارم تنها نیستم اونم من رو تنها گذاشت و رفت....
ولی وقتی به تنهایی گفتم: تا تو رو دارم تنها نیستم ، موندو همدمو مونسم شد
پایان هر عشق وصل نیست! شادی نیست! گاهی جدایی و غم و حسرت است. پس از عشق پرهیز کن ! حیف است ، مگذار قلب پاک و مهربانت با غبار عشق آلوده گردد، حیف است چشمان سیاه و زیبای تو روزی برای غم جدایی اشکبار شود
میدونی رابطه دوتا چشم چه جوریه ؟ با هم پلک میزنن ، با هم حرکت می کنن ، با هم گریه می کنن ، با هم می بینن و با هم می خوابن ، گرچه هرگز همدیگرو نمی بینن ، دوستی هم همینجوریه ...